1 پنج روز آن باد امرودی نریخت ز آتش جوعش صبوری میگریخت
2 بر سر شاخی مرودی چند دید باز صبری کرد و خود را وا کشید
3 باد آمد شاخ را سر زیر کرد طبع را بر خوردن آن چیر کرد
4 جوع و ضعف و قوت جذب و قضا کرد زاهد را ز نذرش بیوفا
5 چونک از امرودبن میوه سکست گشت اندر نذر و عهد خویش سست
6 هم در آن دم گوشمال حق رسید چشم او بگشاد و گوش او کشید