-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز اول بامداد سر مستی ورنه دستار کژ چرا بستی؟!
2 به خدا دوش تا سحر همه شب باده بیصرفه، صرف خوردستی
3 در رخ و رنگ و چشم تو پیداست که ازان بازی و ازان دستی
4 نانچ خوردی بده به مخموران ای ولی نعمت همه هستی
5 شیر امروز در شکار آمد لرزه در که فتاد در پستی
6 بدویدن ازو نخواهی رست سر بند عاشقانه و رستی
7 تا که پیوسته در امان باشی چون بدار الامانش پیوستی
8 شصت فرسنگ از سخن بگریز که ز دام سخن درین شستی