- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب آتش میبرد خورشید شبپوش شما میرود آب حیات از چشمهٔ نوش شما
2 شام را تا سایبان روز روشن دیدهام تیره شد شام من از صبح سحرپوش شما
3 در شب تاریک خورشیدم در آغوش آمدی همچو زلف ار بودمی یک شب در آغوش شما
4 از چه رو هندوی مه پوش شما در تاب شد گر به مستی دوشم آمد دوش بر دوش شما
5 ای ز روبه بازی آهوی شما در عین خواب شیر گیران گشته مست از خواب خرگوش شما
6 مردم چشم عقیق افشان لؤلؤ بار من گشته در پاش از لب در پوش خاموش شما
7 حلقهٔ گوش شما را تا بود مه مشتری مشتری باشد غلام حلقه در گوش شما
8 عیب نبود چون بخوان وصل نبود دسترس گر به درویشی رسد بوئی ز سر جوش شما
9 آب حیوانست یا گفتار خواجو یا شکر ماه تابانست یا گل یا بناگوش شما