عاقبت ابروی تو از طغرل احراری دیوان اشعار 2

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

عاقبت ابروی تو تاراج ایمان کرد و رفت

1 عاقبت ابروی تو تاراج ایمان کرد و رفت چشم مخمورت ز مستی غارت جان کرد و رفت

2 کعبه دل را رخت بگداخت ویران کرد و رفت شربت لعلت خلل در شکرستان کرد و رفت

3 بس که زاهد آورد با طاق ابرویت سجود زهره از تاب جمالت نغمه و افغان سرود

4 ذره‌ای از پرتو حسنت به یوسف رو نمود صد زلیخا در رهش افتاد رخ در خاک سود

5 دم به دم از نکهتت باد صبا آرد به من قامت زلف کژت بشکست بازار چمن

6 از خجالت سر به زیر افکند سرو یاسمن از سواد نرگست بی‌پرده شد مشک ختن

7 از فراقت لعل و یاقوت و صدف دریا گرفت بلبل از شوق گل رویت چمن مأوا گرفت

8 آهو از شست خدنگت دامن صحرا گرفت هرکه از میخانه چشم تو یک صهبا گرفت

9 لب به ذکر مدح تو زیبا ترنم می‌کند غنچه طبعم به توصیف تو جانا بشکفد

10 قامتم از لاغری چو بید هر سو می‌خمد اینچنین رعنا تو را کردست سلطان احد

11 رحم کی دارد دو ابرویت ز قتل مردمان خنجر مژگان تو صد رخنه زد با قلب و جان

12 می‌رباید هوشم از سر مردم چشمت چنان می‌کشد زنار زلفت دین ز دستم هر زمان

عکس نوشته
کامنت
comment