1 فدیتتک یا ستی الناسیه الی کم تشد فم الخابیه
2 الا فاملئی منه لی کاسه تذکرنی صفوه ناسیه
3 فما کاسه منه الا نجی و تأتی باخت لها آبیه
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها کز چشم من دریای خون جوشان شد از جور و جفا
2 گر لب فروبندم کنون جانم به جوش آید درون ور بر سرش آبی زنم بر سر زند او جوش را
1 رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
2 چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
1 کار تو داری صنما قدر تو باری صنما ما همه پابسته تو شیر شکاری صنما
2 دلبر بیکینه ما شمع دل سینه ما در دو جهان در دو سرا کار تو داری صنما
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **