🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر
ایرانشان ابن ابی الخیر

بترسید از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 269

کوش‌نامه 269 ام از 368 کوش‌نامه

بترسید مردم ز پیغام اوی

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42

1 بترسید مردم ز پیغام اوی بدادند هم در زمان کام اوی

2 گشادند شهر و شدندش به پیش همی هدیه ای ساخت هر یک ز خویش

3 فراوان گوهر بر سرش ریختند بسی لابه و پوزش انگیختند

4 بپرسیدشان کوش و پس با سپاه به شهر اندر آمد به ایوان شاه

5 سرای قراطوس پُر گنج دید که دست نویسنده بر رنج دید

6 شتر خواست از دشت و مردان کار بفرمود تا ساربان کرد بار

7 به یک هفته گنج قراطوس شاه تهی کرد و برداشتش تاج و گاه

8 به هشتم به لشکرگه آورد گنج رها کرد در شهر مردان رنج

9 سواران شمشیر زن سی هزار چنین گفت با لشکری نامدار

10 که بی مُهر و فرمان من زآن سپاه نباید که در شهر یابند راه

11 سپاه قراطوس را زآن سپس فرستاد با نامه ها چند کس

12 که دادم شما را به جان زینهار پیاده هر آن کس که هست و سوار

13 به لشکرگه آرید خرگاه خویش به جان ایمن از تیغ بدخواه خویش

14 اگر پیش تو سرد گوید کسی ز ما خواری آید بر او بر بسی

15 مگر خویش و پیوند آن تیره هوش که گشتند با ما چنین سخت کوش

16 کشیدن سر از راه شاه بلند نگر، تا چه بار آورد جز گزند

17 که ایشان گنهکار و بدگوهرند به پادافراه تیغ ما در خورند

18 چو از تیغ کوش ایمنی یافتند به لشکرگه خویش بشتافتند

19 دگر روز گردنکشان و سپاه بسی هدیه بردند نزدیک شاه

20 نهادند رخسارگان بر زمین همی خواند هرکس بر او آفرین

21 وزآن پس، چنین گفت هرکس که شاه بیامرزد این بار ما را گناه

22 قراطوس بود و نیاگان او نیاگان ما زیر فرمان او

23 نه رای و نه آیین بد داشتیم که راه نیاگان خود داشتیم

24 چو گردن کشد بنده از شهریار نباشد پسندیده ی هوشیار

25 کنون چون چنین روی برتافت بخت از او بستد و شاه را داد تخت

26 همه بندگانیم بسته میان وگر پیش تختش سرآید زمان

27 رمانش بی زفر ننهیم پای گر آمرزش آرَد به ما بر بجای

28 به رخ تازه شد کوش و بنواختشان به اندازه بر پایگه ساختشان

29 از این بار، گفتا، شما را گناه ببخشودم و برنهادم به شاه

30 اگر بار دیگر ز فرمان من بتابید گردن ز فرمان من

31 شما را بنزدیک من زینهار نباشد، نه آمرزش آرم به کار

32 کنون شاد و خشنود گردید باز سراسر بدین لشکر آرید ساز

33 به چیزی که آن دیگری راست، دست نباید کشیدن چو بیهوش و مست

34 جز آن چیز کآن خود شما را بود مگر بند کز سنگ خارا بود

35 چو برداری آن را که بنهاده ای به بند اندری گرچه آزاده ای

36 سپاه آفرین کرد و گشتند باز کشیدند نزدیک او رخت و ساز

37 وزآن پس به ایرانیان گفت شاه که دشمن کنون با شما گشت راه

38 برایشان نباید که خواری کنید همه خوبی و سازگاری کنید

39 بباشید با آن سپه یکدله نخواهم که باشد کسی را گله

40 بیامیخت آن هر دو لشکر بهم بهم بودشان شادمانی و غم

41 سراپرده ی دشمن و هرچه بود بدیشان ببخشید و خوبی نمود

42 زن و بچه و گنج او گاه خواب به کشتی فرستاد ازآن سوی آب

ایرانشان ابن ابی الخیر از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر بترسید مردم ز پیغام اوی کوش‌نامه 269 ام از 368 کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر می باشد
شعر قالب : کوش‌نامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر بترسید مردم ز پیغام اوی

شاعر شعر بترسید مردم ز پیغام اوی چه کسی است ؟

شاعر شعر بترسید مردم ز پیغام اوی ایرانشان ابن ابی الخیر می باشد.

شعر بترسید مردم ز پیغام اوی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر بترسید مردم ز پیغام اوی چیست ؟

قالب شعر بترسید مردم ز پیغام اوی کوش‌نامه است

سبک شعر بترسید مردم ز پیغام اوی چیست ؟

سبک شعر بترسید مردم ز پیغام اوی سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر بترسید مردم ز پیغام اوی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ایرانشان ابن ابی الخیر

بترسید از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 269

کوش‌نامه 269 ام از 368 کوش‌نامه
بنر