دور از تو، همدمم غم و اندوه از واعظ قزوینی غزل 115

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

دور از تو، همدمم غم و اندوه و محنت است

1 دور از تو، همدمم غم و اندوه و محنت است در دیده ام سواد وطن، شام غربت است

2 در دوزخم، بجرم جدایی ز خدمتت برمن شب فراق تو، روز قیامت است

3 بی هم زسنگ تفرقه یی تا نگشته اید باهم بسر برید عزیزان، غنیمت است

4 ابنای روزگار، نبینند روی هم از بسکه در میان همه را گرد کلفت است

5 باغی کنون بخرمی کنج فقر نیست زآنجا برون مرو، اگرت ذوق عشرت است

6 ارباب جاه را، چو کرم نیست زینتی دست گشاده شمسه ایوان دولت است

7 ای جان، همیشه بر سر خوان رضا اگر با تلخی زمانه نسازی، چه لذت است؟

8 واعظ شدی چو پیر، منال از شکستگی پشت خمیده موجه دریای رحمت است

عکس نوشته
کامنت
comment