عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری
عطار نیشابوری

ای دل ز جان در آی که جانان از عطار نیشابوری غزل 110

غزل 110 ام از 5015 غزلیات

ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست

1 ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست با درد او بساز که درمان پدید نیست

2 حد تو صبرکردن و خون‌خوردن است و بس زیرا که حد وادی هجران پدید نیست

3 در زیر خاک چون دگران ناپدید شو این است چارهٔ تو چو جانان پدید نیست

4 ای مرد کندرو چه روی بیش ازین ز پیش چندین مرو ز پیش که پیشان پدید نیست

5 با پاسبان درگه او های و هوی زن چون طمطراق دولت سلطان پدید نیست

6 ای دل یقین شناس که یک ذره سر عشق در ضیق کفر و وسعت ایمان پدید نیست

7 فانی شو از وجود و امید از عدم ببر کان چیز کان همی طلبی آن پدید نیست

8 از اصل کار ، جان تو کی با خبر شود کانجا که اصل کار بود جان پدید نیست

9 جان ناپدید آمد و در آرزوی جان از بس که سوخت این دل حیران پدید نیست

10 عطار را اگر دل و جان ناپدید شد نبود عجب که چشمهٔ حیوان پدید نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست

شاعر شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست عطار نیشابوری می باشد.

شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست چیست ؟

قالب شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست غزل است

مضمون اصلی شعر ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر