- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه قد علم کن سبزه سان در جویبار صبحگاه
2 نیست جای خواب دیگر، چشم من، چون وا شود نرگس چشم خمار سرمه دار صبحگاه
3 روزگار از ظلمت شب، رخ در آن شوید، توهم چهره از عصیان بشو، در چشمه سار صبحگاه
4 دشت فرصت هر طرف پر از غزال طاعت است مگذران از خویشتن، وقت شکار صبحگاه
5 برده یی بویی گر از کیفیت فیض سحر خوشتر است از مستی شبها، خمار صبحگاه
6 دامن فرصت بکف، دست توانایی دراز گل نمی چینی چرا، از شاخسار صبحگاه؟!
7 موج زن باشد، گرت در دل شکار مطلبی؛ پشت کن قلاب، در دریا کنار صبحگاه
8 پیش سالک کو نداند خواب و خور در بندگی اول شب نیز باشد در شمار صبحگاه
9 چند واعظ مرده خواب گران غفلتی زنده شو هان در هوای فیض بار صبحگاه