چشم بگشا غنچه آسا در بهار از واعظ قزوینی غزل 550

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه

1 چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه قد علم کن سبزه سان در جویبار صبحگاه

2 نیست جای خواب دیگر، چشم من، چون وا شود نرگس چشم خمار سرمه دار صبحگاه

3 روزگار از ظلمت شب، رخ در آن شوید، توهم چهره از عصیان بشو، در چشمه سار صبحگاه

4 دشت فرصت هر طرف پر از غزال طاعت است مگذران از خویشتن، وقت شکار صبحگاه

5 برده یی بویی گر از کیفیت فیض سحر خوشتر است از مستی شبها، خمار صبحگاه

6 دامن فرصت بکف، دست توانایی دراز گل نمی چینی چرا، از شاخسار صبحگاه؟!

7 موج زن باشد، گرت در دل شکار مطلبی؛ پشت کن قلاب، در دریا کنار صبحگاه

8 پیش سالک کو نداند خواب و خور در بندگی اول شب نیز باشد در شمار صبحگاه

9 چند واعظ مرده خواب گران غفلتی زنده شو هان در هوای فیض بار صبحگاه

عکس نوشته
کامنت
comment