هر سو که با هزار کرشمه از امیرخسرو دهلوی غزل 291

1 هر سو که با هزار کرشمه خرام تست صد دل فتاده پیش به هر نیم گام تست

2 وه آن تویی و یا مه گردون و یا خیال ماهی که گاه گاه به بالای بام تست

3 جانم فدای زلف تو آندم که پرسمت کاین چیست موی بافته، گویی که دام تست

4 خود را ز تو سلام کنم زان همی زیم میرم ازین گمان نبرم کاین سلام تست

5 مستی گرم تمام بسوزد عجب مدار زینسان که دل به پختن سودای خام تست

6 چون می کشی مرا ز کف خویش بیش ازین یک جرعه ای بریز که ای کشته شام تست

7 خونم نگین نگین که فرو می چکد ز چشم بر هر نگین ز کلک وفا نقش نام تست

8 جانی که هست در کف اندیشه ها گرو بر رخ ز خون قباله نوشتم که نام تست

9 خسرو که هندوانه سخن کج کج آورد یک خنده کن وظیفه او، چون غلام تست