هر بار که تو در دل شب از امیرخسرو دهلوی غزل 1898

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

هر بار که تو در دل شب در دلم آیی

1 هر بار که تو در دل شب در دلم آیی خون دلم آید ز دو دیده به روایی

2 ای جان به تو می دادم و یادم نکنی هیچ فریاد که جانم به لب آمد ز جدایی

3 آیی چو خرامان و زنی راه همه خلق با آن روش و ناز، چه گویم، چه بلایی

4 جانم به سر رفتن و شکل تو کشنده بیچاره من آن دم که تو در پیش من آیی

5 بی دیدن روی تو، چه گویم به چه روزم؟ یارب که تو این روز کسی را ننمایی

6 ای شاهد سرمست، ببر موی کشانم تا در سر و کارت کنم این زهد ریایی

7 چون طوطی آموخته با شکر دردت در بند بمیرم که نیم خوش به رهایی

8 خوش وقت من آن دم که کشم باده به یادت چون جان بدهم بر سر کویت به گدایی

9 هر شب منم و خاک سر کوی تو تا روز ای روز و شب اندر دل خسرو، تو کجایی؟

عکس نوشته
کامنت
comment