- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر زمانم عشق ماهی در کشاکش میکشد آتش سودای او جانم در آتش میکشد
2 تا دل مسکین من در آتش حسنش فتاد گاه میسوزد چو عود و گه دمی خوش میکشد
3 شحنهٔ سودای او شوریدگان عشق را هر نفس چون خونیان اندر کشاکش میکشد
4 عشق را با هفت چرخ و شش جهت آرام نیست لاجرم نه بار هفت و نی غم شش میکشد
5 جمع باید بود بر راهی چو موران روز و شب هر که را دل سوی آن زلف مشوش میکشد
6 خاطر عطار از نور معانی در سخن آفتاب تیر بر چرخ منقش میکشد