- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر بار کان پریوش در کوی من در آید بیهوشیی ز رویش در مرد و زن در آید
2 من در درون خانه دانم که آمد آن مه کز هر طرف به خانه بوی سمن در آید
3 رشک آیدم ز بادی کاید به گرد زلفش ور خود غبار باشد در چشم من در آید
4 یوسف رخا ز چشمم دامن کشان گذر کن تا دیده را نسیمی زان پیرهن در آید
5 شمعی و می بسوزم پیش رخ تو، آری پروانه بهر مردن گرد لگن در آید
6 بنشین که یک زمانی تنگت به بر در آرم تا جان رفته از تن بازم به تن در آید
7 فرهاد گشت خسرو، بگشای لب که ناگه شیری ز جوی شیرین بر کوهکن در آید