هر دمی نقش خیالی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1221

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

هر دمی نقش خیالی می نگارد نور چشم

1 هر دمی نقش خیالی می نگارد نور چشم هر نفس شکلی دگر از نو برآرد نور چشم

2 این چنین خوناب دل کز چشم ما گشته روان چشم ما بی آبروئی کی گذارد نور چشم

3 چون خیال اوست هر نقشی که آید در نظر لاجرم بر پردهٔ دیده نگارد نور چشم

4 چشم مستش دل ز عیاران عالم می برد مردم گوشه نشین را خود چه آرد نور چشم

5 نعمت الله نور چشم مردم بینا بود این چنین نوری به مردم می سپارد نور چشم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر