- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر دمم در امتحان چندی کشی دامنم در خون جان چندی کشی
2 مهربان خویشتن گفتم تو را کینهٔ آن هر زمان چندی کشی
3 همچو خاکم بر زمین افتاده خوار سر ز من بر آسمان چندی کشی
4 چون جهان سر بر خطت دارد مدام چون قلم خط بر جهان چندی کشی
5 در غمت چون با کناری رفتهام تو به زورم در میان چندی کشی
6 بر تو دارم چشم از روی جهان بر من از مژگان سنان چندی کشی
7 همچو شمعی سر نهادم در میان بر سرم تیغ از میان چندی کشی
8 پیشکش میسازمت گلگون اشک رخش کبرت را عنان چندی کشی
9 چون سپر بفکندم و بگریختم تو به کین من کمان چندی کشی
10 کینت از صد مهر خوشتر آیدم کین ز چون من مهربان چندی کشی
11 بر سرم آمد لاشهٔ صبرم ز عجز تنگ اسب امتحان چندی کشی
12 بس سبک دل گشتی از عشق ای فرید جان بده بار گران چندی کشی