-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان برگرفت دیده خاک راه او دامان به دامان برگرفت
2 سر به صد زاری نهادم بارها بر پای او کافرم گر هیچگاه آن نامسلمان برگرفت
3 جان به پنهانی ز ما بر بود و پیدا هم نکرد دل به دشواری به ما بربست و آسان برگرفت
4 دل که اندر زلف او گم گشت نتوان یافتن چشم کان بر روی او افتاد نتوان برگرفت
5 باد نوروزی که صد نقش آورد بر روی آب دید لعلش را قدم از آب حیوان بر گرفت
6 خوی او خاص از پی ما بیوفایی شیوه کرد یا جهان رسم وفادراری ز دوران برگرفت
7 هر در افشانی که خسرو کرد از نوک قلم چشم خون افشان او از نوک مژگان بر گرفت