-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش
2 شیرگیران جهان را به نظر صید کنند آن دو آهوی پلنگافکن روبهبازش
3 هر زمان بر من دلخسته کمین بگشایند آن دو هندوی رسنباز کمند اندازش
4 از برم بگذرد و خاک رهم پندارد پشه بازیچه شمارد به حقارت بازش
5 به نظر کم نشود آتش مستسقی وصل تشنه اندیشهٔ دریا ننشاند آزش
6 مطرب پردهسرا گو هم از این پرده بساز ور نه گر دم بزنم سوخته بینی سازش
7 بیتو ام دل به تماشای گلستان نرود مرغ پرسوخته ممکن نبود پروازش
8 بلبل دلشده تا گل نزند خیمه به باغ برنیاید چو برآید دم صبح آوازش
9 دل خواجو که اسیرست نگاهش میدار زانکه مرغی که شد از دام که آرد بازش