1 هر سجده که میکنی پی خدمت دوست گاهی که بترتیب کنی لایق اوست
2 تنها نه که ترتیب بود شرط نماز هر کار که میکنی به ترتیب نکوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 سرمه ره دردیده زان دارد که خاک پای اوست هرکه را باشد ادب درچشم مردم جای اوست
2 شاخ گل را با چنان حسنی که از گل حاصل است داغ حسرت بر دلش از قامت رعنای اوست
1 گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت بدمستی و دیوانگی ازما به کجا رفت
2 دیوانه از اینیم که آن شوخ پری وش چشمی سوی ما کرد که عقل از سر ما رفت
1 یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
2 ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت رنگی برآورد چمن آرزوی ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به