-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر شب از سودای آن زلف سیاه بگذرانم از فلک من دود آه
2 گر کنی دعوی خوبی، می رسد شاهدان داری دو رخ چون مهر و ماه
3 ماه را با ابرویت نسبت کنم شرمساری چون نبینم زین گناه
4 خون چندین سوخته در گردنش آنکه نامش کرده ای زلف سیاه
5 ملک دل ملک تو شد، ای شاه حسن کامران بنشین به صدر بارگاه
6 خسروش خلوتگه دیدار ساخت دیده را چون دید روشن جایگاه