- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای هر دهان ز یاد لبت پر عسل شده در هر زبان خوشی لب تو مثل شده
2 آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده
3 از نیم ذره پرتو خورشید روی تو ارواح حال کرده و اجسام حل شده
4 جانها ز راه حلق برافکنده خویشتن در حلقههای زلف تو صاحب محل شده
5 ترک رخت که هندوک اوست آفتاب آورده خط به خون من و در عمل شده
6 بر توچون من به دل نگریدم روا مدار آبی که میخورم ز تو با خون بدل شده
7 ای از کمال روی تو نقصان گرفته کفر وز کافری زلف تو در دین خلل شده
8 چون دیدهام نزول تو در خون جان خویش در خون جان خویشتنم زین قبل شده
9 در وصف تو فرید که از چاکران توست سلطان عالم است بدین یک غزل شده