هر کرا حسنی بود آیینه دار از اهلی شیرازی غزل 184

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هر کرا حسنی بود آیینه دار روی اوست

1 هر کرا حسنی بود آیینه دار روی اوست هرکه دارد بوی عشقی از سگان کوی اوست

2 فتنه پیران نه تنها شد که طفل مکتبی چون الف گوید مرادش قامت دلجوی اوست

3 عشق خود یاری دهد یعنی که کار کوهکن قوت بازوی عشق است این نه از بازوی اوست

4 دیدنش جان بخشد اما زهر چشمش میکشد زهر و تریاکی عجب با نرگش جادوی اوست

5 گاه گاه از شرم مردم روی ازو پوشم ولی تا نظر در خود کنم بینم که چشمم سوی اوست

6 مست آن چشمند اهلی، نوغر الان جهان وه که هر جا هست صیادی سگ آهوی اوست

عکس نوشته
کامنت
comment