هر دل که ز عشق بی نشان از عطار نیشابوری غزل 135

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

هر دل که ز عشق بی نشان رفت

1 هر دل که ز عشق بی نشان رفت در پردهٔ نیستی نهان رفت

2 از هستی خویش پاک بگریز کین راه به نیستی توان رفت

3 تا تو نکنی ز خود کرانه کی بتوانی ازین میان رفت

4 صد گنج میان جان کسی یافت کین بادیه از میان جان رفت

5 راهی که به عمرها توان رفت مرد ره او به یک زمان رفت

6 هان ای دل خفته عمر بگذشت تا کی خسبی که کاروان رفت

7 ای جان و جهان چه می‌نشینی برخیز که جان شد و جهان رفت

8 از جملهٔ نیستان این راه آن برد سبق که بی نشان رفت

9 چون نیستی از زمین توان برد کی هست توان بر آسمان رفت

10 محتاج به دانهٔ زمین بود مرغی که ز شاخ لامکان رفت

11 عطار چو ذوق نیستی یافت از هستی خویش بر کران رفت

عکس نوشته
کامنت
comment