هر دلی را از جلال الدین محمد مولوی غزل 2791

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی

1 هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی در دل هر خار غم گلزار جان افزاستی

2 گر نه جوشاجوش غیرت کف برون انداختی نقش بند جان آتش رنگ او با ماستی

3 ور نبودی پرده دار برق سوزان ماه را این زمین خاک همچون آسمان درواستی

4 در ره معشوق جان گر پا و پر کار آمدی ذره ذره در طریقش باپر و باپاستی

5 دیده نامحرمان گردیده بودی عشق را خود طناب خیمه‌های جمله بر دریاستی

6 گر نه خون آمیز بودی آب چشم عاشقان بر سر هر آب چشمی نقش آن میناستی

7 روز و شب گر دیده بودی آتش عشق مرا گرم رو بودی زمانه دی ز من فرداستی

8 خاک باشی خواهد آن معشوق ما ور نی از او جای هر عاشق ورای گنبد خضراستی

9 حسن شمس الدین تبریزی برافکندی نقاب گر نه اندر پیش او فراش لا لالاستی

عکس نوشته
کامنت
comment