1 هر پسر را که بود آب رخ از دولت تیغ پیش ارباب نظر چون زر و کش باشد
2 خوش بود گر پسران دست بدارند از ریش تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را