عاقبت حسرتِ لعل تو دلم از خیالی بخارایی غزل 199

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد

1 عاقبت حسرتِ لعل تو دلم را خون کرد داغ سودای مرا فکر خطت افزون کرد

2 دیده را از قبل اشک هر آن راز که بود به خیالت همه را دوش ز دل بیرون کرد

3 حلقه یی از شکن سلسلهٔ موی تو بود زلف لیلی که به هر شیوه دلی مجنون کرد

4 دل بشد در طلب وصل و نشد معلومم که چسان رفت در این راه و به آخر چون کرد

5 چنگ در پردهٔ عشّاق زد و راست نشد عود سازی که در این دایره بی قانون کرد

6 هیچ کس خرده بر اشعار خیالی نگرفت تا به وصف قد تو طبع خرد موزون کرد

عکس نوشته
کامنت
comment