1 با آنکه زبان کلید هر کار بود گوش از خمشی رسته ز آزار بود
2 باغیست تن و گوش گل بی خارست کم گو که زبان گل پر از خار بود
1 عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است کز پس هفتاد سالم بتپرستی پیشه است
2 از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو کاین حریفان را به جای باده خون در شیشه است
1 ای حیرت صفات تو بند زبان ما انگشت حیرت است زبان در دهان ما
2 جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای زان دلنشین بود سخن دل نشان ما