با آنکه بر مزارم نگذشت از خیالی بخارایی غزل 313

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من

1 با آنکه بر مزارم نگذشت قاتل من هردم گل وفایش می روید از گِل من

2 فردا که در حسابی آید حصول هرکس جز رنج و غصّه نبوَد از عشق حاصل من

3 از سرّ غیب عمری جستم نشان و آخر در نقطهٔ دهانش حل گشت مشکل من

4 گفتم که بر دل من چندین جفا مکن، گفت چندین مگوی آخر من دانم و دل من

5 آن لحظه با خیالی مقصود رخ نماید کآیینهٔ جمالش باشد مقابل من

عکس نوشته
کامنت
comment