- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با آنکه در میان دل آتش همی زنم چون عود، در میان نفس خوش همی زنم
2 بر من زمانه همچو قفس گشت جرمم آنک بلبل نهاد، زخمه دلکش همی زنم
3 گویم مگر، برون جهم از روزن عدم پروانه وار، بال در آتش همی زنم
4 مرکب زتازیانه چو طفلان وآنگهی لاف از سرای پرده و مفرش همی زنم
5 کردون مرا بمن بنمودست این دغل بر اعتماد ناقد اغمش همی زنم
6 بر پشت پای چشم بیفکنده ام هنوز زین روز لاف بال منقش همی زنم