1 بس عزیزم، بس گرامی، شاد باش اندرین خانه بسان نو بیوک
1 پس تبیری دید نزدیک درخت هر گهی بانگی بجستی تند و سخت
1 گل دگر ره به گلستان آمد وارهٔ باغ و بوستان آمد
2 وار آذر گذشت و شعلهٔ او شعلهٔ لاله را زمان آمد
1 تا کی گویی که: اهل گیتی در هستی و نیستی لئیمند؟
2 چون تو طمع از جهان بریدی دانی که همه جهان کریمند
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار