1 اندر پی اقتباس نورم همچون موسی ز نخله طور
2 اخلاص مرا به حضرت خود دانی که عیان بود نه مستور
3 مهر تو درون سینه من بنهفته چو می درون انگور
4 ای قطب رجای آدمیت ای مرکز احتیاج جمهور
1 تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا تاج فقرم ساخت بر تخت قناعت پادشا
2 آستین افشاندم از گرد علایق آشکار تا زدم مردانه بر ملک دو عالم پشت پا
1 چو در خواب شد دیده پاسبانها نوای درای آمد از کاروانها
2 به محمل گزیدند جا خوبرویان به تنها دمیدند گفتی روانها