-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی چون این جهان فروشد وا شد دگر جهانی
2 بازار زرگران بین کز نقد زر چه پر شد گر چه ز زخم تیشه درهم شکست کانی
3 تا تو خمش نکردی اندیشه گرد نامد وا شد دهان دل چون بربسته شد دهانی
4 چندین هزار خانه کی گشت از زمانه تا در دل مهندس نقشش نشد نهانی
5 سری است زان نهانتر صد نقش از آن مصور در خاطر مهندس و اندر دل فلانی
6 چون دل صفا پذیرد آن سر جهان بگیرد وآنگه کسی نمیرد در دور لامکانی
7 تبریز شمس دین را از لطف لابهای کن کز باغ بیزمانی در ما نگر زمانی