اندر شکست از جلال الدین محمد مولوی غزل 2957

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی

1 اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی چون این جهان فروشد وا شد دگر جهانی

2 بازار زرگران بین کز نقد زر چه پر شد گر چه ز زخم تیشه درهم شکست کانی

3 تا تو خمش نکردی اندیشه گرد نامد وا شد دهان دل چون بربسته شد دهانی

4 چندین هزار خانه کی گشت از زمانه تا در دل مهندس نقشش نشد نهانی

5 سری است زان نهانتر صد نقش از آن مصور در خاطر مهندس و اندر دل فلانی

6 چون دل صفا پذیرد آن سر جهان بگیرد وآنگه کسی نمیرد در دور لامکانی

7 تبریز شمس دین را از لطف لابه‌ای کن کز باغ بی‌زمانی در ما نگر زمانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر