1 سودای میان تهی، ز دل بیرون کن از ناز بکاه و بر نیاز افزون کن
2 استاد تو عشق است، چو آنجا برسی او خود بزبان حال گوید، چون کن
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان
2 چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد بافته بود آفتاب چادر زرد خزان
1 چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل هزار نقش بر آورد کار گاه عمل
2 محاسبان صبا باز خامه جعد کنند گشند بر رخ تقویم بوستان جدول
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **