1 اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
2 به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
3 مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم جَرَس فریاد میدارد که بَربندید مَحمِلها
4 به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید که سالِک بیخبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزلها
5 شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها
6 همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفلها
7 حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها
معنی شعر:
در هرکاری دشواری های و سختی های بسیاری وجود دارد با پشتکار برآن ها غلبه کنید . در مشکلات از مشورت خردمندان غافل مباش و از راهنمایی های انان بهرمند شو. از خودرای و خودکامگی که به شکست و رسوایی می انجامد بپرهیز. مطمئن باش با صبر و بردباری کوشش و تلاش می توانی سعادت مند شوی .