- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 الا ای زاهدان دین دلی بیدار بنمایید همه مستند در پندار یک هشیار بنمایید
2 ز دعوی هیچ نگشاید اگر مردید اندر دین چنان کز اندرون هستید در بازار بنمایید
3 هزاران مرد دعوی دار بنماییم از مسجد شما یک مرد معنیدار از خمار بنمایید
4 من اندر یک زمان صد مست از خمار بنمودم شما مستی اگر دارید از اسرار بنمایید
5 خرابی را که دعوی اناالحق کرد از مستی به هر آدینه صد خونی به زیر دار بنمایید
6 اگر صد خون بود ما را نخواهیم آن ز کس هرگز اگر این را جوابی هست بی انکار بنمایید
7 خراباتی است پر رندان دعوی دار دردی کش میان خود چنین یک رند دعویدار بنمایید
8 من این رندان مفلس را همه عاشق همی بینم شما یک عاشق صادق چنین بیدار بنمایید
9 به زیر خرقهٔ تزویر زنار مغان تا کی ز زیر خرقه گر مردید آن زنار بنمایید
10 چو عیاران بی جامه میان جمع درویشان درین وادی بی پایان یکی عیار بنمایید
11 ز نام و ننگ و زرق و فن نخیزد جز نگونساری یکن بی زرق و فن خود را قلندروار بنمایید
12 کنون چون توبه کردم من ز بد نامی و بد کاری مرا گر دست آن دارید روی کار بنمایید
13 مرا در وادی حیرت چرا دارید سرگردان مرا یک تن ز چندین خلق گو یکبار بنمایید
14 شما عمری درین وادی به تک رفتید روز و شب ز گرد کوی او آخر مرا آثار بنمایید
15 چه گویم جمله را در پیش راهی بس خطرناک است دلی از هیبت این راه بیتیمار بنمایید
16 چنین بی آلت و بی دل قدم نتوان زدن در ره اگر مردان این راهید دستافزار بنمایید
17 به رنج آید چنان گنجی به دست و خود که یابد آن وگر هستید از یابندگان دیار بنمایید
18 درین ره با دلی پر خون به صد حیرت فروماندم درین اندیشه یک سرگشته چون عطار بنمایید