جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

عید از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 784

غزل 784 ام از 6329 غزلیات

عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

1 عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند زیرکان از پی سرمایه به بازار شدند

2 عاشقان را چو همه پیشه و بازار تویی عاشقان از جز بازار تو بیزار شدند

3 سفها سوی مجالس گرو فرج و گلو فقها سوی مدارس پی تکرار شدند

4 همه از سلسله عشق تو دیوانه شدند همه از نرگس مخمور تو خمار شدند

5 دست و پاشان تو شکستی چو نه پا ماند و نه دست پر گشادند و همه جعفر طیار شدند

6 صدقات شه ما حصه درویشانست عاشقان حصه بر آن رخ و رخسار شدند

7 ما چو خورشیدپرستان همه صحرا کوبیم سایه جویان چو زنان در پس دیوار شدند

8 تو که در سایه مخلوقی و او دیواریست ور نه ز آسیب اجل چون همه مردار شدند

9 جان چه کار آید اگر پیش تو قربان نشود جان کنون شد که چو منصور سوی دار شدند

10 همه سوگند بخورده که دگر دم نزنند مست گشتند صبوحی سوی گفتار شدند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

شاعر شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند چه کسی است ؟

شاعر شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند چیست ؟

قالب شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند غزل است

مضمون اصلی شعر عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ است.
بنر