عید قربان شد و سر در ره جولان از اهلی شیرازی غزل 268

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت

1 عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت من سری داشتم آن نیز بقربان تو رفت

2 این چه شکل است و شمایل مگر از مشرق حسن آفتابی که بر آمد بگریبان تو رفت

3 لذت درد سکندر خضر امروز چشید که بحسرت ز لب چشمه حیوان تو رفت

4 رفت جان بهر تو بر باد ولی بر تو چه غم؟ چه تفاوت که نسیمی ز گلستان تو رفت

5 نه که حرمان تو تنها دل من برد بخاک کز جهان هرکه برون رفت بحرمان تو رفت

6 اهلی آن شد که کند میل تو آن نخل بلند میوه شاخ امید از لب و دندان تو رفت

عکس نوشته
کامنت
comment