- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت من سری داشتم آن نیز بقربان تو رفت
2 این چه شکل است و شمایل مگر از مشرق حسن آفتابی که بر آمد بگریبان تو رفت
3 لذت درد سکندر خضر امروز چشید که بحسرت ز لب چشمه حیوان تو رفت
4 رفت جان بهر تو بر باد ولی بر تو چه غم؟ چه تفاوت که نسیمی ز گلستان تو رفت
5 نه که حرمان تو تنها دل من برد بخاک کز جهان هرکه برون رفت بحرمان تو رفت
6 اهلی آن شد که کند میل تو آن نخل بلند میوه شاخ امید از لب و دندان تو رفت