1 تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است برون ز پرده چو شد نغمه، خارج آهنگ است
2 کم است وجه معاش تو، از زیاده روی تو گر بزرگ نباشی، زمانه کی تنگ است؟
3 ز حرف نرم، دل دشمنان بدست آید چو چرب گشت زبان، قلعه گیر بی جنگ است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بلا نتیجه بود، عیشهای نوشین را نسب به خنده رسد، گریه های خونین را
2 ز غفلت تو جهان گشته جای آسایش نموده خواب گران نرم سنگ بالین را
1 اگر لذت شناس درد سازی جان شیرین را ز نعمتهای الوان می شماری اشک خونین را
2 لب از دندان کبود و، چهره از درد طلب کاهی طلا و لاجوردی نیست زین به خانه دین را
1 کرد ظاهر از نقاب آن روی گلگون کرده را سوخت غمهای بصد خون جگر پرورده را
2 بی نقاب شرم، بی نور است حسن مهوشان روشنی هرگز نباشد دیده بی پرده را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به