-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درآمد در دل آن سلطان دلها دل من زنده شد زان جان دلها
2 همیکارد به کویش تخم جان خلق که میبارد از آن باران دلها
3 ز بس دلها که در کوی تو افتاد شده زاغ و زغن مهمان دلها
4 به گرما از سواد چشم من کن سیه چتر خود، ای سلطان دلها
5 زهی مهتاب عالمسوز کافگند رخت در عرصه ویران دلها
6 عذابی دارم از تو گرچه هستی ز رحمت آیتی در شأن دلها
7 نگویم درد خود کس را که نشناخت طبیب کالبد درمان دلها
8 تو می خور گرچه مشتاقان کبابند به روی آتش سوزان دلها
9 دل خسرو شد از نو بتپرستی تو تا بردی همه ایمان دلها