1 موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن آفت جوانی بین چشم اعتباری کن
2 آخر ایکمان ابرو صید دل غنیمت دان تا بکف کمان داری از کمان شکاری کن
3 صحبت جهانداران درد سر نمیارزد جرعه یی بکف آور وز میان کناری کن
4 عاقلی هنر نبود کار رهروان عشق است بی هنر چکار آید خیز و فکر کاری کن
5 همچو خضر اگر خواهی عمر جاودان اهلی نقد زندگانی را صرف راه یاری کن
6 دل من بخود پسندی نکشد ز سجده ات سر که فرشته دیو سازد سر کبر خودپسندان
7 نرسید دست اهلی بسه قدان گلرخ نرسد بدست کوته گل وصل سربلندان