غبار آسا نسیمی چون وزد، از واعظ قزوینی غزل 472

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او افتم

1 غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او افتم که شاید یک نفس در دامن صحرای او افتم

2 براه عشق جانان وادی و منزل نمیدانم بجز این کز سر خود خیزم و، در پای او افتم

3 ندانم را دیگر بهر گلگشت سراپایش مگر در کوچه باغ زلف سر تا پای او افتم

4 دگر باغ جنان را سفره بر سر نفگنم یک دم اگر در سایه سرو قد رعنای او افتم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر