- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مستی ز چشم دلکش میگون یار جوی وز جام باده کام دل بیقرار جوی
2 اکنون که بانگ بلبل مست از چمن بخاست با دوستان نشین و می خوشگوار جوی
3 گر وصل یار سرو قدت دست میدهد چون سرو خوش برآی و لب جوبیار جوی
4 فصل بهار باده گلبوی لاله گون در پای گل ز دست بتی گلعذار جوی
5 از باغ پرس قصه بتخانهٔ بهار و انفاس عیسوی ز نسیم بهار جوی
6 ای دل مجوی نافهٔ مشکل ختا ولیک در ناف شب دو سلسلهٔ مشکبار جوی
7 خود را ز نیستی چو کمر در میان مبین یا از میان موی میانان کنار جوی
8 خواهی که در جهان بزنی کوس خسروی در باز ملک کسری و مهر نگار جوی
9 بعد از هزار سال که خاکم شود غبار بوی وفا ز خاک من خاکسار جوی
10 هر دم که بیتو بر لب سرچشمه بگذرم گردد روان ز چشمهٔ چشمم هزار جوی
11 خواجو اگر چنانکه در این ره شود هلاک خونش ز چشم جادوی خونخوار یار جوی