مست رسید از جلال الدین محمد مولوی غزل 2106

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مست رسید آن بت بی‌باک من

1 مست رسید آن بت بی‌باک من دردکش و دلخوش و چالاک من

2 گفت به من بنگر و دلشاد شو هیچ به خود منگر غمناک من

3 ز آب و گل این دیده تو پرگل است پاک کنش در نظر پاک من

4 دست بزد خرقه من چاک کرد گفت مزن بخیه بر این چاک من

5 روی چو بر خاک نهادم بگفت پاک مکن روی خود از خاک من

6 ای منت آورده منت می‌برم ز آنک منم شیر و تو شیشاک من

7 نفت زدم در تو و می‌سوز خوش لیک سیه می‌نکند زاک من

عکس نوشته
کامنت
comment