مست و رند و لاابالی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1182

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

مست و رند و لاابالی در جهان افتاده‌ایم

1 مست و رند و لاابالی در جهان افتاده‌ایم بر در میخانهٔ خمار سر بنهاده‌ایم

2 جام‌های خسروانی خورده‌ایم اندر الست تا نپنداری که ما امروز مست باده‌ایم

3 بر در سلطان عشقش چون گدایان سال‌ها بر امید وعدهٔ دیدار او استاده‌ایم

4 ما به بدنامی اگر چه ننگ خلق عالمیم جز به نام صانع بی‌چون زبان نگشاده‌ایم

5 ساکن میخانه‌ایم و عشق می‌ورزیم فاش فارغ از پیر و مرید وخرقه و سجاده‌ایم

6 نعمت اللهیم و در اقلیم عالم مُهروار بر در و دیوار و بام خاص و عام افتاده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر