1 جلب کشی و همه خان و مانت پر جلب است بدی جلب کش و کرده بکودکی جلبی
1 فغان ز دست ستمهای گنبد دوار فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
2 چه اعتبار بر این اختران نامعلوم چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
1 بر گل رقمی ز مشک ناگاه زدند بر تنگ شکر مورچگان راه زدند
2 آئینه روی دوست زنگار گرفت از بسکه بر او سوختگان آه زدند
1 همان که بودی ازین پیش شاد گونه من کنون شدست دواج تو ای بدولی فاش
1 تا پای نهند بر سر حران با کون فراخ گنده و ژنده
1 گفتم همی چه گوئی ای هیز گلخنی گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی
2 گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمنم گفتا تو نیز هم نه چنین پیر زاهدی