دوش می گفت پیر ترسایی از امیرخسرو دهلوی غزل 1960

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دوش می گفت پیر ترسایی

1 دوش می گفت پیر ترسایی یاد دارم ز مرد دانایی

2 کاندرین دور می پرستان را نیست خوشتر ز میکده جایی

3 درد نوشان و کنج دیر مغان خلق عالم به هر تماشایی

4 بر سر چار سوی خطه عشق نیست خالی سری ز سودایی

5 زاهد و باغ خلد و ما و حبیب هر کسی را بود تمنایی

6 ساقیا، زان قدح که می نوشی جرعه ای ده به بی سر و پایی

7 خوش بود جام باده نوشیدن خاصه از دست مجلس آرایی

8 در تردد گذشت عمر عزیز همچو من نیست مختلف جایی

9 شد ز مهر تو ذره سان خسرو هرزه گردی و باد پیمایی

عکس نوشته
کامنت
comment