اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی
اثیر اخسیکتی

دوش چو برد آفتاب دست از اثیر اخسیکتی قصیده 93

قصیده 93 ام از 462 قصاید

دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16

1 دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان

2 چرخ ربیعی لباس خواست که در سر کشد بافته بود آفتاب چادر زرد خزان

3 کسوت عباسیان محتسب دیده را بود نهان تا به عطف بر شکن طیلسان

4 شعبده بازی شده، در پس پرده خیال ساخته تمثال ها بوالعجب از شکلشان

5 کرد به بالین من، پیک سحرگه گذر نامه دولت بداد، گفت که برخیز هان

6 چار حدود حدوث با عدم است ای پسر هین که بمیدان توست مرکب همت بران

7 عالم بر دامنت چند گریبان کشد آستی از وی بکش دست بر او بر فشان

8 حارث کنج دل است دیده هندوی شب گنج به پرداخت دزد، خواب کنان پاسبان

9 کوس مزن رعدوار تیغ مکش برق شکل زانکه نداری چو میغ، سینه گوهر فشان

10 اشتلم از اختری است دعوی از اخسیکتی مشغله هست از درای رنج ره کاروان

11 منکر او هم نیم، گرچه در اقلیم فضل منهی فکرت بداد همچو منی را نشان

12 بست نشاید بر او، نام عمیت ولی کنگره ی عرش راست دیده من دیده بان

13 گرچه گل خشک بود نکهت گل نشکند رونق بازار او مرتبه مشکبان

14 ترک لقب داده بود در سخنم، معنی آنک ترک بزخم چماق دوست شود جاودان

15 دست امیدم گرفت همت او تا بشعر یافتم از بخت شاه پایکه شعریان

16 گوهر عالم چراغ بر کمر اهل بیت اختر گردون ضمیر بر افق خاندان

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان

شاعر شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان چه کسی است ؟

شاعر شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان اثیر اخسیکتی می باشد.

شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان چیست ؟

قالب شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان قصیده است

مضمون اصلی شعر دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
اثیر اخسیکتی

دوش چو برد آفتاب دست از اثیر اخسیکتی قصیده 93

قصیده 93 ام از 462 قصاید
بنر