1 دردا، که ز عمر مایه ی سود نماند یک دوست، کزو دلی بیاسود نماند
2 چون کیسه ی ایام بجستم در او یا نقد وفا نبود، یا بود، نماند
1 چو شب وقایه برانداخت، از رخ گردون نهاد کام، عروس افق ز حجله برون
2 هلال پرده ی هاله بسوخت چون لیلی خروس پرده ی ناله بساخت چون مجنون
1 ای عقل خنجر تو و ناوردگاه جان بیرون جهان سمند کمال از پل جهان
2 عنّین رکی است دهر، مده تاب در کمند تر دامنی است چرخ، منه تیر در کمان