شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی
شاه نعمت‌الله ولی

صد دوا بادا دوای از شاه نعمت‌الله ولی غزل 35

غزل 35 ام از 2701 غزلیات

صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما

1 صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما

2 خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما

3 خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش غیر او را نیست باری در سرا بستان ما

4 در حیات جاودانی یافته از عشق او همدم زنده دلان شو تا بیابی جان ما

5 در میان ما و او غیری نمی آید به کار ما از آن دلبریم و دلبر ما ز آن ما

6 دُرد درد او دوای درد ما باشد مدام عشق او گنجیست در کنج دل ویران ما

7 آشنای نعمت اللهیم و غرق بحر او ذوق اگر داری درآ در بحر بی پایان ما

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما

شاعر شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما چه کسی است ؟

شاعر شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما شاه نعمت‌الله ولی می باشد.

شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما چیست ؟

قالب شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما غزل است

مضمون اصلی شعر صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.