- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما
2 خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما
3 خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش غیر او را نیست باری در سرا بستان ما
4 در حیات جاودانی یافته از عشق او همدم زنده دلان شو تا بیابی جان ما
5 در میان ما و او غیری نمی آید به کار ما از آن دلبریم و دلبر ما ز آن ما
6 دُرد درد او دوای درد ما باشد مدام عشق او گنجیست در کنج دل ویران ما
7 آشنای نعمت اللهیم و غرق بحر او ذوق اگر داری درآ در بحر بی پایان ما