1 صبح پیش رخ تو دم نزند سرو پیش قدمت قدم نزند
2 نقش شیرینت بیند ار شاپور گر چه تیغش زنی قلم نزند
3 خضر پیش لبت به آب حیات لب چه باشد که دست هم نزند
4 نرگست چون سپاه غمزه کشد عقل جز خیمه در عدم نزند
5 سر من و آستان تو، هر چند که مسلمان در صنم نزند
6 تنم از بار عشق تو خم شد کیست کز بار عشق خم نزند
7 صبر کم می زند قدم زین سوی اینچنین کو که پای کم نزند
8 چشم می زن ز دیده بر خسرو که به شب پلک خود بهم نزند