- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را واگهیی کس نداد، آن پسر شنگ را
2 گاه خرامیدنش یک نظری هر که دید پیش فرامش نکرد آن قد و آن رنگ را
3 بنده نخواند کنون جز غزل نوخطان کاب دو چشمم بشست دفتر فرهنگ را
4 اشک من گوژ پشت دید گه ناله چرخ گفت که ای خوش نوا، ترک مکن چنگ را
5 هست شکسته دلم، خواست شکستن بتر سخت گره بر مزن گیسوی شبرنگ را
6 دوش ز یاد رخت اشک جگر سوز من شد به هوا پر بسوخت، مرغ شب آهنگ را
7 با دل سنگیت هیچ کرد نیارم همی گر چه که از تیر آه رخنه کنم سنگ را
8 گر بکنی آشتی جان بفروشم و لیک تو به بها می خری جان کسی جنگ را
9 در طلبت عاشقان گر قدم از سر کنند هیچ نپرسند باز منزل و فرسنگ را
10 خوش پسرا، چشم تست تنگ و من اندر عجب باز کجا می کشی این همه نیرنگ را
11 گرد جهان شد سمر قصه خسرو و لیک عشق به صحرا نهاد راز دل تنگ را